سردار محمد احمدیان از راویان دفاع مقدس در جمع دانشجویان گلستان از ماجرای رزاق کفتر بازی گفت که موسس مهندسی رزمی کل سپاه می شود.
به گزارش خبرنگار«دانشجو سلام»؛ سردار محمد احمدیان امروز در همایش «بسیج دست قدرت خداست» در دانشگاه غیرانتفاعی گرگان با بیان خاطراتی خاص و جالب شکوهی خاصی به این مراسم معنوی بخشید.
سردار احمدیان گفت: پریدن فقط پر نمی خواهد، دل و جرآت می خواهد که در وجود شهدا موج می زد، بنده بیش از 7 سال در جنگ حضور فیزیکی داشتم و 11 مرتبه مجروح شدم اما اگر انقلاب خدای نکرده با کوچکترین تهدیدی مواجه شود یکی از سربازانی خواهم بود که در آن معرکه خواهم جنگید.
وی خاطرنشان کرد: پس از پیروزی انقلاب اسلامی استعمارگران در صدد بر آمدند با انقلاب مقابله کنند چرا که دست آنان از منافع این کشور قطع شده بود و در آن زمان بود که امام راحل با درایت و تیزبینی خود در 5 آذر فرمان تشکیل بسیج مستضعفین را صادر فرمودند و بسیج در آن عرصه ها حضور پیدا کرد آن هم در شرایطی که ارتش بازسازی نشده بود، سپاه شکل نگرفته بود.
هیچ کس حق ندارد بگوید جنگ را یک طیف خاصی اداره کرد
راوی 8 سال دفاع مقدس متذکر شد: هیچ کس یا طیف خاصی حق ندارد بگوید جنگ را یک طیف اداره کرد همه پای کار آمدندو هرکس با نگاه و تعریف خود از آرمان، دین، ناموس و شرف این مرز و بوم دفاع کرد.
سردار احمدیان که دانشجویان علاقه خاصی به خاطره گویی و بیان شیوای ایشان از جنگ دارند با همان لحظه شیرین به بیان خاطراتی زیبا از 8 سال دفاع مقدس پرداخت و این بار از فردی کفتر باز گفت که چگونه موسس مهندسی رزمی کل سپاه می شود.
تربیت نیروی انسانی در جنگ نهفته بود
وی افزود: رزاق کفتر باز و شغل وی گچبری بود، وقتی به جبهه رفت فرمانده گردان نگاهی به رزاق کرد و از او خوشش آمد گفت رانندگی بولدوزر بلدی رزاق گفت نه، فرمانده گفت: اشکالی نداره یاد می گیری، از آن روز رزاق شروع کرد به تمرین،حتی دستشویی که می خواست برود با بو لدوزر می رفت آنقدر تمرین کرد تا راننده شد.
سردار احمدیان گفت: جنس جنگ این بود رزاق آنقدر پشتکار داشت که موسس مهندس رزمی کل سپاه شد شجاعت بی نظیری در وجودش بود.
ماجرای احترام نظامی ژنرال کهنه کار کره شمالی در جلسه روایتگری احمدیان
راوی دفاع مقدس با اشاره به خاطره ای حضور خود در جمع ژنرال های خارجی گفت: وقتی قصه بچه ها را برای آن ژنرال ها بازگو کردم ، ژنرال کهنه کار کره شمالی در حالت نظامی تا پایان آن مراسم برای من ایستاد و گفت: اگر یکی از آن بچه ها در کشور ما بود ،خدایان کشور ما بشمار می آمد.
این رزمنده 8 سال دفاع مقدس گفت: امروز هم همه طیف ها و نگاه ها باید پای کار بیایند و برای حفظ و تداوم انقلاب هزینه کنند.
وی اظهار داشت: در جنگ سه طیف بچه مذهبی ها، بچه سوسول ها و امثال بنده که شیطنت داشتیم حضور داشت.
سردار احمدیان با بیان خاطراتی از شب عملیات و اینکه باید عده ای با رفتن رفتن در میدان مین ایثار می کردند گفت: کسانی که داوطلب روی مین می رفتند و پاهایشان قطع می شد آگاهانه این کار را انجام می دادند تا معبر بشکند و عملیات انجام شود.
در جنگ نوعی عشق حاکم بود
وی ادامه داد و گفت: رزمندگانی که بر روی مین پاهایشان قطع می شد از شدت درد لباس های خود را به دهن می گرفتند تا مبادا روحیه دیگر رزمندگان تضعیف شود این زیبایی ها و واقعیت جنگ است، در جنگ نوعی عشق حاکم بود.
این راوی دفاع مقدس خاطرشنان کرد: در جنگ فرمانده خود در اوج خطر قرار می گرفت و نیروها از او شجاعت و ایثار می آموختند، امروز هم یک مدیر یا مسئول باید در اوج خطر قرار گیرد و نیروها از او روحیه بگیرند.
ماجرای جلال که از خدا خواست کسی بدنش را نبیند و پیکرش قطعه قطعه شد
سردار احمدیان همچنین ماجرای آقا جلال گفت که از خدا خواست بدنش قطعه قطعه شود و افزود: جلال فردی بود 35 ساله که حتی نماز خواندن را یاد نداشت و در جبهه کسی با او هم کلام نمی شد ، در جنگ نمازخواندن را آموخت و مدام در حال نماز و نیایش بود، چند روز مانده به عملیات آمد و به من گفت: من نمی توانم همراه شما به عملیات بیام من هم در دلم گفت: از همان اول معلوم بود کسی که نماز نمی خواند چگونه انتظار داریم در عملیات شرکت کند دیگر تا روز عملیات با او کاری نداشتیم درست شب عملیات آمد و گفت من هم در عملیات شرکت می کنم و شرکت کرد و بدنش قطعه قطعه شد.
وقتی از عملیات برگشتیم روحانی که در گردان ما بود و جلال خیلی با او صحبت می کرد از من پرسید جلال کجاست گفتم شهید شد و از پیکرش حدودیک کیلو گوشت باقی ماند ،روحانی گفت بالاخره به آرزویش رسید گفتم ماجرای چیه، روحانی گفت: جلال خجالت می کشید در عملیات شرکت کند و شهید شود چرا که روی بدنش همه نقاشی و نوشته حک شده بود و می ترسید بدنش را ببینند و عابروی شهدا برود وقتی پیش من آمد و گفت اگر دعا کنم خدا اجابت می کند گفتم بله خیلی خوشحال شد و از خدا خواست وقتی شهید شد کسی بدنش را نبیند و در موقع شهادت بدنش قطعه قطعه شد.
جبهه دانشگاهی بود که خیلی چشم ها را باز کرد
سردار احمدیان گفت: جبهه دانشگاهی بود که خیلی چشم ها را باز کرد و نیروهایی تربیت کرد که به درجه شهادت نائل آمدند.
روای 8 سال دفاع مقدس در جمع دانشجویان با اشاره به شخن مادر شهید عماد مغنیه گفت: مادر شهید مغنیه گفت به ایرانی ها بگو سید علی سیدعلی سیدعلی، مواظب سید علی باشند.
ماجرای یک لبنانی که بخاطر پرچم ایران 6 ماه زندانی و شکنجه شد
وی همچنین ماجرای یک لبنانی گفت که با دانه های تسبیح در زندان پرچم ایران را درست کرده بود و به این دلیل 6 ماه در زندانی و شکنجه شد و می گفت: خودم و زن و فرزندم فدای پرچم ایران و گفت :به ایرانی ها بگو مواظب بیرق ایران باشند این پرچم ایران نیست پرچم اسلام است.
سردار احمدیان در پایان گفت: نگاه به کشور ما یک نگاه ارزشی و آرمانی است و باید مواظب این آرمان ها و ارزش ها باشیم.
انتهای پیام/
توجه!