«دوران عاشقی» البته با این اوصاف یک حسن هم دارد و ان اینکه نوع مواجههاش با مسئلهی «خیانت» از جنس مواجهه فیلمهایی مثل «من مادر هستم» نیست و نگاه اخلاق مدارانهتری نسبت به موضوعی که سراغش رفته است دارد و نمیخواهد با نشان دادن پر رنگ و لعاب و جذاب «کثافت»، مثلا «کثافتکاری» را نقد کند.
به گزارش «دانشجو سلام»به نقل از رجانیوز: در مواجهه با «دوران عاشقی» ساختهی جدید علیرضا رئیسیان، اولین نکتهای که به ذهن میرسد این است که دوری چندسالهی رئیسیان از جریان فیلمسازی احتمالا نه فقط دوری از ساخت فیلم، بلکه دوری از کلیت «سینمای ایران» بوده است و به همین دلیل او با یک تاخیر فاز چندساله به سوژهای رسیده است که چند سالی هست که از مد افتاده و حالا دیگر جنسی نیست که خریداری در میان مردم و یا منتقدان داشته باشد.
در برخورد با اثری مانند «دوران عاشقی» که در کمال تعجب نامزد بیشترین سیمرغ در جشنواره فجر شد و سیمرغ مهم فیلمنامه را گرفت، انتخاب سوژه و مسئلهی فیلمساز موضوع مهمتری نسبت به باقی وجوه فیلم است و قطعا باید قبل از ورود به وجوه ساختاری خود فیلم به ان پرداخت.
انتخاب سوژه درست و پرداختن به مسائل اساسی جامعه اولین قدم در ساخت فیلم خوب است و باید گفت «خیانت»، حالا از مد افتادهترین و مستعملترین سوژه سینمای ایران است و اینکه فیلمسازی با ادعای علیرضا رئیسیان حالا بیاید و سراغ مطرح کردن مسئلهای برود که پیش از این چندده بار از زوایای مختلف مورد بررسی قرار گرفته است خود به خود یک امتیاز منفی بزرگ برای فیلم است و در همین اغاز، حتی با صرف نظر کردن از ضعفهای ساختاری فیلم، به مقدار قابل توجهی از اهمیت و اعتبار «دوران عاشقی» میکاهد.
«دوران عاشقی» اما جز انتخاب سوژهای به شدت نخنما و تکراری، حتی در قصهپردازی هم چیزی اضافه بر فیلمهای مشابه خود ندارد و داستانی تازه و بکر از مسئله را روایت نمیکند و به همان کلیشههای بسنده میکند: «مردی به زنش که از قضا وکیل متبحری هم هست خیانت میکند و همسر دوم با راهنمایی مرد دیگری که پرونده خیانتش زیردست همین خانم وکیل بوده برای شکایت از مرد سراغ زن اول او میرود و ....»
«دوران عاشقی» قصه چند خیانت است در سطحیترین حالت ممکن، بدون هیچ اسیبشناسی یا رفتن از سطح به عمق. روایت صرف یک مشکل بارها گفته شده بدون هیچ خلاقیتی که ان را از اثار قبلی متمایز کند. فیلمساز نهتنها در آسیبشناسی مسئلهی مورد اشارهاش، بلکه در گرهافکنی و گرهگشایی هم الکن است و برخی ایدههای جذابش را هم به دلیل ضعف فیلمنامه و عدم بسط و گسترش درست داستان به هدر داده است.
بنابراین، فیلم رئیسیان یک اثر تاریخ مصرف گذشته است که اگر سه سال قبل ساخته میشد شاید به فیلمی قابل اعتناتر تبدیل میشد، اما حالا فیلمی است که خیلی نباید رویش وقت گذاشت و دربارهاش بحث کرد. معلوم نیست فایدهی چند سال دوری رئیسیان از سینما چه بوده و این وسواس در فیلمسازی دقیقا کجا قرار است اهمیت خود را نشان دهد، جز در انتخاب یک سوژه یا حداقل یک فیلمنامه پروپیمانتر و دقیقتر؟
«دوران عاشقی» البته با این اوصاف یک حسن هم دارد و ان اینکه نوع مواجههاش با مسئلهی «خیانت» از جنس مواجهه فیلمهایی مثل «من مادر هستم» نیست و نگاه اخلاق مدارانهتری نسبت به موضوعی که سراغش رفته است دارد و نمیخواهد با نشان دادن پر رنگ و لعاب و جذاب «کثافت»، مثلا «کثافتکاری» را نقد کند.
این تنها حسن فیلم است، فیلمی که حتی اشارههای اجتماعیاش هم سردستی و سادهانگارانه است، چنانکه جنوب شهر را با دزدی تصویرکردن ساده انگارانهترین برخوردی است که میتوان با اقشار اجتماعی داشت و تنها از کسی برمیاید که تا به حال پایش را به مناطق جنوبی تهران نگذاشته است و فقط شنیده است که آنجا خلافکار زیاد است و جوانها همه لاتاند و عجیب حرف میزنند. ۵-۶ سال دوری از فیلمسازی احتمالا فرصت کمی برای یک تحقیق حداقلی درباره جزئیات فیلمنامه بوده است! و خب انتظاری بیش از این هم از چرخهی معیوب سینمای ایران نباید داشت.
با این اوصاف باید گفت «دوران عاشقی» هم مانند بسیاری از فیلمهای پربحث آخرین جشنوارهی فیلم فجر، فیلم بیخودی مهم شدهایست که البته در کمال ناباوری- و احتمالا به دلیل خنثی و کمخطر بودن- نامزد بیشترین سیمرغ شد و تبدیل شد به یکی از آثار مهم امسال سینما. فیلمی الکن و به شدت معمولی از کارگردانی که همواره ادعایش بیش از تواناییهایش بوده است و معلوم نیست چرا حتی نمیتواند از ستارگان فیلمش هم بازیهای قابل قبول بگیرد. این فیلمی سطحی و سردرگم است که هیچ چیز برای عرضه به مخاطب ندارد، جز یک سوژهی نخنما و پرداختی نخنماتر.
انتهای پیام/
توجه!