ویروس منحوس کرونا امروزه خطر بزرگیست که جهان را تهدید می کند و زندگی عادی در تمام کشورها را مختل کرده است، این ویروس در فضایی مه امید و انگیزه جای خود را به ترس و وحشت بدهد با سرعت چند برابری رشد می کند، در همین بین هنر علیه این فضای یاس و ترس قیام کرد.
به گزارش دانشجو سلام؛ ویروس منحوس کرونا امروزه خطر بزرگیست که جهان را تهدید می کند و زندگی عادی در تمام کشورها را مختل کرده است، این ویروس در فضایی مه امید و انگیزه جای خود را به ترس و وحشت بدهد با سرعت چند برابری رشد می کند، در همین بین هنر علیه این فضای یاس و ترس قیام کرده و هنرمندان مختلف از شاعر و عکاس و کاریکاتوریست و طنز پرداز همه علیه کرونا و در کنار مردم و جامعه پزشکی ایستاده اند، گوشه هایی از تقویت روحیه و شادی عمومی بوسیله هنر را در ادامه می بینید:
کاریکاتور طنز کرونا
شعر علیه کرونا
دکتر اصغر دیندار، پزشک طناز و باسابقه همدانی که سالهاست به عنوان پزشک در بیمارستان سینای همدان به خدمت درمانی به همشهریان همدانی مشغول است در قصیده ای طنز ابیاتی را به شرح ذیل و با لهجه همدانی سروده است.
گفتم کرونا آمده از چین و ز ووهان
آلوده شده شهـرِ قم و مرکزِ سوهان
گفتا که عجب! اینهمه شهر است چرا قم؟
یک دفـعه بگوئیـد که سوهان نخورینان!
گفتم که نه،منظورِ من این است که فعلا
تا قـم نشِتابید که سوهــان بخرینان
شاید کرونا آمده ایران که بگوید
بهداشت مهم است رعایت بکُنینان
بیخود نروید جایی اگر، کار ندارید
رفتید اگر، ماسک بصورت بزَنینان
با آب و کمی مایعِ صابون بشوئید
دستانِ لطیفِ خودتان را، وخیزینان
وقتی که رسیدید به هم ، روی نبوسید
بوسیدنتان هیچ !، به هم دست ندینان!
در جمعی اگر عطسه زدید وکُخه کردید
سر را به گریبان و کُنالچه ببَرینان
درلحظه پر وسوسه پول شمردن
انگشت به آبِ لب و لوچه نچشینان
درسینه اگر گشته نفَسهای شما تنگ
با زور به حلـقِ کَـسِ دیگـر نَدَمینان
روزانه در این مدت اگر دوش نگیرید
بیش از خودِ ویروسِ خطرناکترینان
چون در همدان بوده یکی موردِ مثبت
نزدیک به هــر موردِ مشکوک، نَشینان
بازارِ خرافاتِ وطن یکسره داغ است
بی فایده اِسپند بر آتش نکشینان
تا کم نشده زحمتِ ویروس از ایران
با وحشتتان، جانبِ دریا ندَوینان
درخانه بمانید اگر قحطی ماسک است
گفتند نبوده ست و گفتم که نَگینان
ورنه دمِ نوروز و در آغازِ طبیعت
میواس٘ت که یک ماه قرنطینه بشینان
بیهوده نترسید ولی گر نگرانید
در خدمتتانم چو به سینا بِرسینان
من دکترِ "دیندار"م و پیوسته در اورژانس
پر پر شده ام تا کـه شـما وَرنپرینان
دکتر اصغر دیندار
شعر علیرضا قزوه در واکنش به فراگیری کرونا و وضعیت این روزهای مردم ایران به شرح زیر است:
این روزها حس میکنم حالم پریشان است
از صبح تا شب در دلم یکریز باران است
در چشم من ترکیببند محتشم جاریست
سوز دلم مثل دوبیتیهای عریان است
حالم شبیه حال مجنون در غم لیلاست
داغم مضاعف گشته و دردم دوچندان است
گاهی دلم مثل مصلّی غرق تنهایی است
چشمم قم است و قلب دلتنگم خراسان است
یا حضرت معصومه(س)، قم تنهاست این شبها
شمس الشموس! من ببین! حالم پریشان است
در خانهها و کوچهها دردیست پنهانی
هرلحظه بهتی تازه در چشم خیابان است
دندان قروچه میرود مرگ است این آیا؟
گاهی نفسهای من و تو زیر دندان است
از کوچهی آیینهها آرامتر بگذر!
در شهر ما در هرقدم آیینه پنهان است
تابوتها و دوش تنهایان! چه میبینم؟
آیا خیابانها خیابانهای تهران است؟
در ما حسینِ تشنهای را سر بریدند آه
حس میکنم این روزها شام غریبان است
ما با حسین(ع)ایم و علی(ع)، با هادی(ع) و مهدی(عج)
دنیا پر از آلزیاد و آلمروان است
این روزها مردان مرد از بین ما رفتند
این روزها مردن خدای من! چه آسان است
هر روز میمیریم و هر شب زندهتر هستیم
هر روز ما را میکشند و عید قربان است
کاری کنید آه ای مسلمانان مسلمانان
دنیای ما در دست مشتی نامسلمان است
اخباریان نامسلمان بی خبر از عشق
اخبار میگوید که دنیا کافرستان است
گندم نمیکارد کسی، شبدر نمیروید
امروز هر دهقان و دهقانزادهای خان است
فردا دوباره موسم کاویدن و شخم است
صد گنج در هر کوه و دشت و درّه پنهان است
شد زندگی ماشینی و ماشین گرانتر شد
دیدی که تنها قیمتِ جان تو ارزان است
جان را چه آسان دست نفس خیرهسر دادی
کفراننعمت کردهای، این کار کفران است
هرچند تنها این فتور و سستی از ما نیست
وهنی اگر نازل شده ست از شهر "ووهان" است
با او مدارا کن، خودش از خانه خواهد رفت
حساس کن درد است و در جان تو مهمان است
شمشیر را بردار و در میدان بگو یاهو
آرام تر چرخش بده، این تیغ برّان است
هندوی افراطی به جان مُسلم افتادهست
این کید ابلیس است و فکر و مَکرِ شیطان است
حکمت نمیداند، به عبرت دل نمیبندد
این بچه فیل بیخِرَد، گاو دوکوهان است
بازیخور شیطان اکبر! وقت جولان نیست
بسیار فتنه پشت این شمشیر پنهان است
تیغ از غلاف فتنه بیرون کردهای، هیهات...
آهستهتر! آرامتر! این بازیِ جان است
شیطانِ اکبر، سامری گوساله را ماند
نطقی اگر قی میکند وسواس شیطان است
دنبال غصب عقل و عشق ماست اسرائیل
حس میکند دنیا بلندیهای جولان است
ما هفتخان را در خطر طی کردهایم، امّا
این هشتمین خان است آری هشتمین خان است
سهراب من! گردآفرید من ! سپر بردار
رستم کجایی؟ هان! تهمتن روز میدان است
وا میشود قفل لجوج هر چه دشواری
وقتی کلید کارها دست کریمان است
قاسم نمیمیرد، سلیمانی نمیمیرد
در جان ابراهیم آتشها گلستان است
ای اف به آنانی که از عکس تو میترسند
ای اف به دنیایی که از نامت هراسان است
مانند ابراهیم ادهم تشنه خواهم ماند
زمزم نخواهم خورد تا از دلوِ سلطان است
بشکن شب خاموش دل را نازنین! بشکن
دل را چراغان کن، نترس این شب، چراغان است
بیرون بیا از خانه با لبخند و با امید
بی چتر و بارانی بیا در کوچه باران است
سر در گریبانی چرا؟ بشکن زمستان را
لبخندهامان شیشهی عمرِ زمستان است
اسپند و کندر دود کن! عودی بسوزان باز
هرچند از داغ عزیزان سینه بریان است
بر دف بکوب و نی بزن! تنبور را بردار
رقصی بکن، ای دل که سرها در گریبان است
باید بچرخی نازنین! با چرخش گردون
تا ماه در چرخ است و تا خورشید گردان است
باید بکوبیم و بسوزیم و بسوزانیم
هرگز نبینم قلعهی خورشید ویران است
این خاک خاک حافظ و سعدی و فردوسیست
این ملک ملک بیزوال، این ملک ایران است
روز پریشانی نماند و شام دلتنگی
شام نکوکاریست این یا روز احسان است
در کوچهها آلوچهها گل میکنند از نو
در کوچه لبخند و گل و باران فراوان است
شکر خدا سجادههای عاشقان پهن است
شکر خدا در سفرههای عاشقی نان است
طوفان میافتد عاقبت آرام خواهد شد
بیدی که گیسویش پریش از دست طوفان است
قصد عبور از نیل و طوفان کن خدا با ماست
این ناخدا نوح است یا موسیابنعمران است
با ما خلیل است و مسیح و صالح و یوسف
با ما شعیب و احمد و با ما سلیمان است
آیین ما درد است و ایثار و خردورزی
میراث ما عشق است و ایمان است و قرآن است
مولای من! شعری بخوان، از حافظ و صائب
حرفی بزن! چیزی بگو! جانم به فرمان است
پایان غمهامان همین نوروز خواهد بود
آغاز شادیهایمان در بیت پایان است
کرونا
عکس طنز کرونا
توجه!