دانشجویان جهادگر در تداوم رسالت شهدا در مناطق محروم اردو زده اند تا مسیر سازندگی و پیشرفت کشور را بدرستی بپیمایند.
آنروز که ایران مورد هجوم ددمنشان قرار گرفت، جوانان غیور این مرز و بوم هجرتی دیگر آغاز کردند و برای حراست از ذره ذره خاک وطن مردانه ایستادگی کردند .
آنروز دانشجویان به ضرورت صندلی دانشگاه را ترک کردند و برای دفاع از وطن و ارزش های انقلاب هجرت کردند، امروز هم حافظ ارزش های مجاهدان جنگ تحمیلی، دانشجویان و طلاب مومن و جهادگر ی هستند که با عنوان " سفیران کار و تلاش" مأموریت پیدا کردند که لکه های سیاهی که بر برخی از مناطق کشور خودنمایی می کند و مانع پیشرفت و سازندگی آن مناطق شده است را برطرف نماید.
امروز دانشجویان به رسم هجرت در اردوگاه پیشرفت و عدالت اردو زده اند
امروز جوانان دانشجو به رسم " هجرت" در اردوگاه «پیشرفت و عدالت» اردو زده اند تا این مسیر را به فرمان مقتدای خود بدرستی بپیمایند.
در این گزارش با گروه جهادی شهیدان مهدی و مجید زین الدین از دانشگاه قوه قضائیه گرگان همسفر شدیم و سعی کردیم با قرار گرفتن در کنار جهادگران در ایام ماه مبارک رمضان سفرنامه جهادی خود را آغاز نماییم و آنچه خبرنگار ما از نزدیک در این خصوص لمس کرده را به تصویر کشیده که با هم می خوانیم:
گروه شهیدان زین الدین از 9 تا 22 تیرماه در ایام ماه مبارک رمضان به روستای پیرواش علیا از توابع شهرستان آق قلا اعزام شدند.
زهرا ملاشاهی از پیشکسوتان عرصه جهادی گروه را همراهی و راهنمایی می کرد در ابتدا به گفتگو با این دانشجوی جهادگر پرداختیم.
دانشجویان اتو کشیده و مرتب؛ اینجا آشپز می شوند و صف نانوایی می روند
ملاشاهی گفت: نکته جالب این است که بعضی از دانشجویان برای نخستین بار به اردوهای جهادی اعزام می شوند و هیچ گونه تجربه ای ندارند اما با اشتیاق خاصی می گویند تخصص و استعداد من این است هر کاری از دستم بر می آید انجام می دهم، و دیگر اینکه دانشجویان در دانشگاه اتو کشیده و مرتب حاضر می شوند و خیلی از کارهایی که در اردوهای جهادی انجام می دهند اصلا فکرش را نمی کردند که روزی انجام دهند؛ اینجا دانشجویان خود به نانوایی می روند و در صف های طویل نانوایی می ایستند، اینجا داوطلبانه دو تا از دانشجویان آشپزی را برعهده می گیرند و به قول خودشان فقط دست پخت مادر را می خوردند و گاهی غر هم می زدند که این غذا را دوست ندارم چرا فلان غذا را درست نکرده ای اما اینجا از این خبرا نیست حتی با نان و پنیر شام ساده ای می خورند و شب را سپری می کنند یا با همفکری هم غذای نذری از جمله آش رشته، حلوا و ... درست می کنند و در مسجد روستا سفره افطاری پهن کرده و همه از برکات این سفره جهادی بهره مند می شوند.
جهادگران دانشجو به دیدار نوزاد جهادی رفتند
وی چادری شدن یکی از اعضای گروه را از جمله برکات اردوهای جهادی خواند و افزود: سال گذشته در همین روستا (روستای پیرواش علیا) خانمی که از داشتن فرزند محروم بود نذر گروه شهیدان زین الدین کرد و امسال درست در زمانی که گروه آنجا مستقر بودند محمدطه بدنیا آمد و گروه با شنیدن این خبر خوشحال شدند و دسته جمعی به دیدار این نوزاد جهادی رفتند.
با توجه به فرصت اندکی که داشتم سعی کردم در برخی از کلاس های آموزشی در کنار بچه های روستاحضور داشته باشم، کلاس هویه کاری اولین کلاسی بود که تشکیل می شد دانشجو جهادگر محدثه پاغوس به دختران علاقمند روستا با شوق خاصی هنر هویه کاری می آموخت و آنان نیز با انگیزه و پشتکار و با تهیه ابزار ساده و آنچه در منزل داشتند هویه کاری انجام می دادند.
بچه های انگلیسی را با زبان شعر می آموختند و برای خود دست می زدند
از بچه های هویه کاری خداحافظی کردم و از پشت پنجره آرام سرکی به کلاس آموزش زبان انگلیسی کشیدم بچه های کوچک روستا با اشتیاق وصف ناشدنی حروف و اعداد انگلیسی را با زبان شعر می خواندند و بالا و پایین می پریدند و برای خود دست می زدند این صحنه برایم خیلی جالب بود مربی جهادگر برای بهتر یادگیری بچه ها انگلیسی را به زبان شعر به آنان یاد می داد.
در حسینیه روستا جمعی از بانوان و دختران جوان دور هم حلقه زده بودند و به سخنان یک طلبه جهادگر گوش می دادند خیلی بی سرو صدا در گوشه ای از حلقه آنان نشستم خانم زهرا سیدآبادی طلبه گروه در خصوص احکام و اخلاق صحبت می کرد و بانوان نیز سوالات شرعی خود را از او می پرسیدند و این جهادگر خیلی کامل و جامع پاسخگو بود، جلسه احکام و اخلاق که تمام شد از یکی از خانم ها پرسیدم جلسه چطور بود با کلی دعای خیر برای خانم سیدآبادی و دانشجویان جهادگر گفت: خیلی خوشحال هستیم ما شبهات و سوالات زیادی داشتیم که با حضور این خواهران برطرف شد خدا خیردنیا و آخرت بدهد و امیدواریم هر ساله این گروه به روستای ما بیایند و ما از برکات حضور آنان استفاده کنیم.
پزشک عمومی حدود 100 نفر از اهالی روستا را ویزیت رایگان نمود
در کوچه پس کوچه های روستا قدم می زدم که به پیر زنی برخورد و به او سلام کردم با جواب سلام گرمی گفت: مادر جان احساس می کنم فشارم بالاست میشه فشارم را بگیرید سرگیجه دارم او را همراهی کرده و به حسینیه که محل استقرار گروه بود بردم خانم ملاشاهی گفت امروز از دکتر احمدیان پزشک عمومی دعوت کردیم که به روستا بیاید و ویزیت و داروی رایگان داریم این خبر خوش را از طریق بلندگوی مسجد روستا اعلام کردند و در مدت کوتاهی مردم صف کشیدند و دکتر با حوصله و صبر تمام افرادی که آنجا بودند (حدود 100 نفر) را ویزیت کرد و داروی آنان را نوشته که ما تهیه کنیم صحنه بیاد ماندنی بود امید و رضایت در چهره بشاش مردم ساده و بی آلایش روستا هویدا بود.
دوباره داخل روستا رفتم تا بازتاب فعالیت های جهادی را از روستائیان جویا شوم دختر جوانی جلوی درب حیاط منزل خود را جارو می کرد به او سلام کردم و گفتم خبر داری یک گروه دانشجویی به روستای شما آمدند خندید و گفت دست شما درد نکنه من در کلاس های جعبه سازی و احکام و روخوانی قرآن شرکت می کنم کیه که ندونه دانشجویان جهادگر آمدن همه استقبال کردند و من و هم سن و سال هایم دوست نداریم این دوره 10 روزه تمام شود از شما خواهش می کنیم دوره را تمدید کنیم حداقل تا آخر تابستان اینجا بمانند.
با عطیه دختر جوانی که در کلاس های جهادگران حضور فعال داشت خداحافظی کردم هنوز چند قدمی نرفته بودم که عطیه صدا زد خانم خبرنگار، آقایی که از انتهای کوچه می آید دهیار روستاست می تونی با او هم صحبت کنی و اطلاعات روستا را بگیری لبخندی به عطیه زدم و گفتم آفرین به شم خبرنگاری ات استعداد خوبی داری لطف کردی اتفاقأ دنبال آقای دهیار می گشتم!
ریختن زباله در کوچه ها و روابط دختر و پسر از عمده مشکلات روستای پیرواش علیا است
جلو رفتم و به دهیار سلام کردم و از او خواستم خودش را معرفی نماید؟ گفت:غلامرضا الازمنی هستم که 44 سال سن دارم و از سال 82 دهیاری روستای پیرواش علیا می باشم.
الازمنی افزود: روستای پیرواش علیا در 15 کیلومتری آق قلا واقع شده و در همسایگی روستاهای عطاآباد، انبارتپه ، پیرواش سفلی و نسرکان است،مردم پیرواش علیا از قومیت سیستانی ،بلوچ و محلی هستند و شغل اصلی مردم روستا کشاورزی و عمده محصولات شان کشت گندم،شالی و صیفی جات است.
این روستا فقط دارای یک دبستان به نام بسیج و یک حسینیه به نام قمربنی هاشم است که محل استقرار گروه جهادی بود ،از عمده مشکلات این روستا توقف طرح هادی روستا ، وجود ماهواره و روابط دختر و پسر گاهأ دختران فراری مشاهده می شود.
الازمنی قطعی هرساله برق در تابستان را از مهمترین مشکلات روستا دانست.اینکه هرروز در تابستان 2 ساعت برق قطع می شودو مابقی ساعات هم بسیار ضعیف است، مسئولین دلیل بروز این مشکل را نداشتن ترانس فشار قوی برق دانسته اند که بدلیل تحریم ها در اختیار ندارند.
به گفته اهالی با وجود گرمای طاقت فرسا در ایام ماه مبارک رمضان فعالیت جهادگران دانشجو متوقف نمی شود و همچنان با روحیه خدمت رسانی و بسیجی مشغول فعالیت هستند.
به حسینیه محل اسکان گروه برگشتم خانم ملاشاهی سخت مشغول برنامه ریزی بود در جلسه گروه نشستم متوجه شدم کارگاه عفاف و حجاب و اعتیاد برای مردم روستا برگزار کردند و مردم اعلام رضایت داشتند.
کارگاه های عفاف و حجاب، اعتیاد و کشت زعفران در روستا برگزار شد
در پایان جلسه از سرگروه جهادی شهیدان مهدی و مجید زین الدین در خصوص اهم فعالیت های گروه پرسیدم که مشاوره ازدواج با محوریت خانواده، طراحی روی دیوار مدرسه، کارگاه تغذیه و بهداشت خانواده، کارگاه کشت زعفران، ویزیت و داروی رایگان با حضور پزشک عمومی،دیدار با خانواده شهید غلامرضا شیخ و عیادت از پدر شهید بزرگوار، غبارروبی مزار شهدا از جمله برنامه های جهادگران دانشجو دانشگاه قوه قضائیه گرگان در روستای پیرواش بود.
امیر حسین سعیدی منش مؤذن و مداح به همراه جهادگران به آموزش دانش آموزان مشغول بود
همچنین با خبر شدیم امیر حسین سعیدی منش دانش آموز مداح و موذنی است که گروه را همراهی می کند و آموزش مداحی و قرآن برای پسربچه های نوجوان و دانش آموز روستا گذاشته است و دانش آموزان با امیر حسین که هم سن و سال خودشان است بعد از کلاس فوتبال بازی می کنند و رابطه دوستی خوبی برقرار نموده اند.
فرار سید علی از پشه ها و شیرجه زدن او در آب
در ادامه سید علی که همراه مادرش خانم سیدآبادی مشاور گروه به اردوهای جهادی آمده بود نظرم را به خود جلب کرد از دور به سیدعلی نگاه می کردم و کنجکاو بودم چرا از چیزی فرار می کند و خود را به ظرفی که پر از آب است می رساند و سرش را داخل آب فرو می برد جلو رفتم گفتم سیدعلی چی شده ؟ گفت خانم از روزی که اینجا آمدم مورد عنایت پشه ها قرار گرفته و مرا گروهی دنبال می کنند و نیش می زنند و سرم را داخل آب می برم تا از من دور شوند کلی به این ماجرا خندیدم و عکس یادگاری از او گرفتم .
جشن تولد جهادگر گروه و شادی بچه های روستا
یکی دیگر از صحنه های جالب این سفر تولد جهادگر بود که خود در اوج جهاد و خدمت تولدش را فراموش کرده بود و دوستان او برایش تولد گرفته بودند و روی کیک تولد نوشته شده بود جهادگر تولدت مبارک!!
انتهای پیام/
توجه!