یک فعال فرهنگی شهر گرگان توسعه شهری پایدار را فرایندی زمان بر دانست و افزود :نمیتوانیم شهر را تبدیل به یک کارگاهی ساختمانسازی بزرگ کنیم و بگوییم دیگر مسایل به ما دخلی ندارد.
به گزارش «دانشجو سلام» به نقل از گلستان ما ؛ مقدمه : زندگی انسانِ پسا انقلاب در ایران، دچار تغییرات و دگرگونیهای بسیار و حتی بنیادینی شده است که دستکم، ایجاد و اعتلای شهرهایی است که دارای بار فرهنگی و توسعهمندی شده و یا بودهاند.
و طی نزدیک به چهار دهه اخیر، این ویژگیها و وجوه نوظهور و یا توسعهیافته، برنامهریزان و نهادهای مختلف کشور را نیز تحت تاثیر قرار داده و توسعهی شهرها و روستاها منطبق بر استانداردهای توسعهی پایدار به عنوان یکی از مهمترین دغدغههای کنونی کشور بدل شده است.
توسعهایی که قرار است از زیر سیطره و هژمونی استانداردهای غربی توسعهی پایدار بیرون جسته و به یک مدل ایرانی- اسلامی دست یابند.
در همین راستا گفتگویی داشتیم با علیاکبر بصیرنیا از فعالان فرهنگی و اجتماعی شهر گرگان و نظرات و دیدگاههای او را پیرامون وجوه این مدل بومی با محوریت توسعه همهجانبه و پایدار شهر گرگان جویا شدیم که با هم میخوانیم:
سوال : در ابتدا بسیار مایل هستیم تصور و برداشت شما را از توسعه جویا شویم. چون دیگر پرسشهای بعدی ما به شدت مبتنی بر نوع نگرش شما به این مقوله مهم است؟
ما دو جور میتوانیم با حوزه و اصطلاحی به نام توسعه برخورد داشته باشیم :
یکی از منظر علمی و آکادمیک که این حوزه را به لحاظ نظری و مفاهیم تئوریک آن مورد بررسی قرار بدهیم
یکی هم از نگاه مصداقی که به چه چیزی و یا به عبارت درستتر به چه فعالیتها و رفتارهای توسعه و در حقیقت توسعهیافتگی میگوییم.
منظر دوم سختتر است از این جهت که مفهوم توسعه به شدت دچار تضارب و حتا تشتت آرا میشود و هرکسی از ظن خودش از توسعه میگوید و ممکن است تعاریف دیگران را هم گوش ندهد و یا اصلا قبول نداشته باشد چرا که با مصادیق سر وکار داریم و اینکه به چه فعالیت یا کارکردی توسعه گفتهمیشود.
در منظر دوم، حتی گاهی افزایش تعداد جداول شهری و آسفالت کردن را هم توسعهیافتگی تلقی میشود که این هم هست اما همهی توسعهمندی این و اینها نیست. باز، مهمتر از همهی اینها، پرسش دیگری است که میگوید بازهی زمانی توسعه چقدر است؟ آیا با دو یا پنج سال فعالیت میتوان توسعهی یک شهر، استان یا کشوری را رقم زد. یا که نه، فرایند است. یعنی بایستی حوزههای مختلف علمی و عملی نظیر معماری و حوزه های انسانی نظیر جامعه را درهم آمیخت و ماحصل آن بشود توسعه.
سوال : با این برداشت، شما اعتقاد دارید توسعه بیش از آنکه پروژهایی باشد امری است که برآمده از حوزههای مختلف معطوف به انسان نظیر اجتماعی، زیستمحیطی، اقتصادی، ورزشی و... خواهد بود؟
دقیقا داشتم به همین نکات اشاره میکردم. این مساله نخست در مقام پرسش است که زمان توسعه چقدر است؟ یعنی طی چه مدتی ما به توسعه- البته و قطعا منظور همهی ما توسعهی پایدار، همهجانبه و متوازن است- میرسیم؟
پرسش بعدی این است که چه فعالیتها و اموری موجب توسعهیافتگی ما میشود؟ این دو پرسش اساسی هنوز لاینحل مانده است. چرا؟ برای اینکه اگر توسعه صرفا ساختن یک باب منزل بود تا الان همهی کشورها به توسعه رسیده بودند.
اما شرایط اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، تاریخی و... از همه مهمتر شرایط داخلی و خارجی یک محیط در پاسخ دادن به این دو پرسش بسیار حایز اهمیت است. در دورن یک کشور هم، همین موضوع صدق میکند شرایط استانها از مناظر مختلف با هم متفاوت است.
برای نمونه، در حوزهی فرهنگی، سطح درک و دانش عمومی مردم و مسوولین یک جامعه یا محیط برای این دو پرسش بسیار تاثیرگذار است. گاهی اوقات هم که گفته میشود توسعهی شهری، در واقع منظورمان، افزایش امکانات در سطح یک شهر است.
اما به گمان بنده هم، توسعه بیش از آن که امری پروژهایی باشد فرایند است. یعنی حداقل در بازهی زمانی کوتاه نمیتوان به توسعهی همهجانبه دست یافت. بایستی انسان و کمیت و کیفیت حضور انسان در شهر مدنظر باشد نه فقط گسترش پروژهها.
سوال : آیا قبول دارید شوراهای اسلامی شهر و روستا، پایهی اصلی توسعهی پایدار شهری و روستایی محسوب میشوند؟
بیتردید منابع انسانی و کلاً توجه به انسان یکی از اصلیترین شاخصهای توسعه است و دستیابی به توسعهی منابع انسانی و اجتماعی از پیشنیازهای ترقی همهجانبه در یک کشور محسوب میشود.
شوراها یکی از مهمترین نهادهای عمومی مردمی هستند که نقش مهمی در روند ایجاد و توسعه مشارکت مردمی را ایفا میکنند. شورا به عنوان تنها نهاد محلی که توان تاثیرگذاری بر تصمیمسازیهای شهری را دارد، میتواند زمینهساز و بستر مشارکتهای اجتماعی باشد. برای همین انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا از مهمترین انتخابات در ایران هستند.
سوال : در این بین، پیوست سیاسی شوراهای اسلامی شهر و روستا هم مهم است؟
به نکته خوبی اشاره کردید. اول اینکه نظام جمهوری اسلامی ایران، حکومتی مردمی است و مردم برای سرنوشت خودشان تصمیم میگیرند و شوراهای اسلامی شهر و روستا پشتوانهی مستحکم و خوبی برای مسوولان محسوب شده و اعضای شوراها منتخبین مردم و مورد اطمینان افراد جامعه هستند و این بار مسوولیتی که مردم بر دوش اعضا گذاشتند امانتی است که باید به بهترین نحو حفظ کنیم.
همچنین، وقتی یک نظام سیاسی امکان حضور حداکثری مردم را در قالب انتخابات در بسیاری از تصمیمگیریها فراهم میآورد و در همین راستا، شهرداران به عنوان طلایهداران و فرماندهان توسعهی همهجانبه و پایدار شهری محسوب میشوند، لذا در موسم برگزاری انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا، رقابتهای جدی سیاسی ایجاد میشود.
بصیرنیا :جناحهای سیاسی توسعه را از منظر خودشان تعریف می کنند
چون هر جناح و جبههی سیاسی قصد دارد توسعهی پایدار را از منظری که فکر میکند بهتر است اجرا نماید. لازمهی آن هم، انتخاب شهرداری است که به تفکر آنها نزدیک یا حداقل نزدیکتر باشند. مضاف بر این که جناح پیروز نهایتا بخش حداکثری کرسیهای شوراها را به دست میآورند.
این یعنی اینکه برای انتخاب شهردار با رقابتهای درونی شوراها هم طرف هستیم و نکتهی دیگر اینکه جناحهای سیاسی که فراکسیون اکثریت را در شوراها در دست دارند پس از انتخاب و گزینش شهرداران و حتا دهیاران تلاش میکنند برداشت و قرائت خودشان را از توسعهی پایدار اعمال کنند و از اینجاست که بحثها و تضارب آرا بین فعالان و جناحهای سیاسی در نحوه و کیفیت توسعه بیش از پیش شده و این بحثها در رسانههای همسوی با هریک از جناحها منتشر شده و ممکن است رفتارهای اعضای شوراها و شهرداران را تحت تاثیر قرارمیدهد.
این مسایل ادامه دارد تا جایی که خدای ناکرده احتمال دارد جدال و لفاظیهای شدید بین جناحها و گرایشهای سیاسی در بحث شوراها و شهرداران پیش بیاورد.
سوال : با این تفاصیل شما برای توسعه گرگان، چه نسخهایی را تجویز میکنید؟
بنا بر آن چه که گفته شد :
اولا توسعهی پایدار یک نسخهی واحد و از پیش نوشته شده ندارد و هر نظام سیاسی سعی دارد نسخه و مدل خودش را از توسعهی پایدار و متوازن تدوین و اجرا نماید که مبتنی بر نگرشهای ایدئولوژیکی و سیاسی خاص آن نظام سیاسی است.
بنابراین این که غربیها مدل و یا مدلهای موفقی در حوزهی توسعه داشته اند دلیل نمیشود ما هم عین همان مدل را اجرا کنیم. دستکم بایستی آنها را بومیسازی کنیم.
ثانیا، تمدن ایرانی- اسلامی که پیشینهی چندهزارساله دارد توانمندی و پتانسیلهای بسیار زیادی را برای تهیه و تدوین یک مدل خاصی از توسعهی پایدار را دارد.
ثالثا، هر مدل توسعه بر اساس شرایط منطقهایی، اجتماعی، فرهنگی و... میتواند دارای زیرمدلهایی باشد. بنابراین بایستی مراقب باشیم که هم آرا و دیدگاههای توسعه را دقیقا بشناسیم و هم بدانیم در چه شرایطی و محیطی میخواهیم امر توسعه را اجرایی کنیم.
بدین جهت در مدل توسعهی ایرانی- اسلامی به نظر بنده، شهری چون گرگان با مختصات خاصی که در این حوزه دارد نیاز به مدل خاصی از توسعه را میطلبد. چرا؟ برای اینکه در این شهر اقوام گوناگون با بافتهای خاص خودشان زندگی میکنند که همین مساله مطالبات و شرایط مختلفی را ایجاد میکند، دارای جغرافیا و زیستبوم ویژهایی است، شرایط سیاسی ویژهایی دارد، سکونتگاههای خاصی دارد، و... پس زیرمدلی که ارائه میشود بایستی در برگیرندهی همهی این شرایط و ویژگیها باشد.
خردهمدلی که معماری و شهرسازی را به همراه و دوشادوش جامعهی انسانی میبیند. نمیتوانیم شهر را تبدیل به یک کارگاهی ساختمانسازی بزرگ کنیم و بگوییم دیگر مسایل به ما دخلی ندارد.
سوال : آیا امیدوارید این نسخه و دیدگاه مورد توجه قرارگیرد؟
بنده حتما امیدوارم.
انتهای پیام /
توجه!