بسیاری از کسانی در میدان انقلاب مشغول به این کارند تخصص بالایی در حوزه‌ی خود دارند. این افراد از دانشگاه‌هایشان فارغ تحصیل شده‌اند و حتی بعضی از آنها استاد هم هستند.

به گزارش «دانشجو سلام» به نقل ازدانشجو، ماجرای پایان‌نامه‌نویسی همیشه از بیرون تحلیل شده است، از زاویه نگاه عابران میدان انقلاب. افرادی که همیشه پایان‌نامه فروشان و دانشجویان را محکوم می‌کند. کم‌تر کسی از درون به پشت پرده این داستان پرداخته است. نگاه اول معمولاً از طرف مسئولان و برخی از جراید مطرح می‌شود که در آن، فرد پایان نامه نویس یک دزدِ علمی و بی اخلاق معرفی می‌شود که با نوشتن هر رساله، پول زیادی را به جیب می زند. نگرش دوم اما روی دیگر سکه را مشخص می‌کند. این نگاه که از جانب پایان نامه نویسان است؛ واقعیت را به گونه‌ای دیگر نمایان می‌کند؛ چنانچه بسیاری از کسانی در میدان انقلاب مشغول به این کارند که دارای تخصص بالا در حوزه‌ی خود هستند و بعضاً از هوش بالایی برخوردارند. این افراد از دانشگاه‌هایشان فارغ تحصیل شده‌اند و به نوعی از نخبگان این مرز و بوم‌اند که بجای اینکه در خدمت دانش مملکت خود به کار گرفته شوند در شرکت‌های اطراف میدان انقلاب برای فرار از بیکاری، فقر  و بی پولی به این کار پناه آورده‌اند.

تلاش و جدل برای حذف بنگاه‌های پایان نامه نویسی که اخیراً هم دوباره بر لب زبان‌ها افتاده؛ حرف جدیدی نیست اما موضوع این است که آیا حذف شرکت‌های این چنینی؛ حذف صورت مسئله نیست؟ آیا حذف این مؤسسات و بنگاه‌های پایان نامه نویسی دوای این درد است یا آغازی است بر ادامه‌ی این مشکل از مجرا و راه دیگر؟ خبرگزاری دانشجو به بررسی این موضوع پرداخته و با افراد صاحب نظر در این زمینه به گفتگو نشسته است.

با ۱ و نیم میلیون صاحب پایان‌نامه شوید

آقای آستین کوتاه که هندزفیری در گوشش بود و داشت سیگار می‌کشید و یک پلاکارد قرمز در دستش داشت که رویش نوشته بود: پایان نامه و ISI در گوشه‌ای از پباده روی خیابان انقلاب ایستاده بود. از من پرسید جای دیگری هم قیمت کرده‌ای؟ جوابم مثبت بود. گفت: «ممکن است جاهای دیگری اختلاف ۱۰۰ تا ۲۰۰ تومان باشد ولی حواست باشد کجا می‌روی. بعضی جاها هستند که با مبلغ پایین‌تری به تو پایان‌نامه را می‌دهند ولی از بس که ویرایش می‌خورد؛ باعث می‌شود که از کارت عقب بیوفتی. سوار بر آسانسور شدیم. باید به طبقه‌ی هشتم می‌رفتیم. چند نفر دیگر هم علاوه بر ما در آسانسور بودند. وقتی دو تای آنها در طبقه‌ی دوم و چهارم از آسانسور بیرون رفتند؛ پسر جوان با احتیاط گفت: «اینجا یک موسسه آموزشی غیرحضوری است که مجوز دارد.» وقتی از او پرسیدم برای پایان‌نامه نویسی هم مجوز دارید؛ گفت: «نه، برای پایان‌نامه نویسی هیچ‌کس مجوز ندارد. مجوز این موسسه برای کلاس‌ها کنکور و فعالیت‌هایی دیگری است که انجام می‌دهد.» وقتی به دفتر کارشان وارد شدم؛ از یکی از اتاق‌ها صدایی می‌آمد که در آن کسی در حال درس دادن بود و هرازگاهی هم از شاگردانش سوال‌هایی می‌پرسید. من باید با مجری آنجا که خانمی بود، صحبت می‌کردم.

خانم که انگار هر روز این حرف‌ها را به چندین مشتری می‌گفت و به خاطر همین هم حرف‌هایش را حفظ کرده بود تقریباً نکته‌ای جا نیانداخته. او می‌گفت: «چه موضوعی داشته باشید و چه نداشته باشید؛ ما کل کار را دو ماه و نیم تا نهایتاً سه ماهه تحویل می‌دهیم و اگر عجله داشته باشید؛ زودتر هم می‌شود. اگر موضوعی نداشته باشید؛ هزینه‌ی ارائه‌ی موضوع ۵۰ تومان می‌شود. ما مرحله به مرحله پیش می‌رویم و هر مرحله هم باید به تأیید استاد راهنمای شما برسد. هرچقدر هم اصلاحیه بخورد ما انجام می‌دهیم حتی اگر در جلسه‌ی دفاع اصلاحیه بخورد. مبلغ پایان‌نامه کارشناسی ارشد هم بین یک‌وششصد تا یک‌وهشتصد هزار تومان می‌شود. در ضمن کار کپی شده هم به شما نمی‌دهیم. پیش‌پرداخت را وقتی که خواستیم قرارداد ببندیم از شما می‌گیریم و موضوعاتی هم که می‌دهیم موضوعات جدید ۲۰۱۶ است.»

وقتی گفتم چه کسانی این پایان‌نامه‌ها را انجام می‌دهند؛ گفت: «افرادی که برای پایان‌نامه‌ها را انجام می‌دهند یا دانشجوی دکتری هستند یا دکترایشان را گرفته‌اند. ما برای رشته‌ی شما؛ اکثر کارهایمان را می‌دهیم به خانم «الف» که در حال حاضر دانشجوی دکتری هستند و در یکی از دانشگاه‌های پیام نور هم تدریس می‌کنند. ایشان هم برای رشته‌ی جامعه‌شناسی و هم صنایع مدیریت کارهای ما را انجام می‌دهند.» از خانم منشی خواستم که چند دقیقه‌ای با این استاد صحبت کنم. مجری به خانم دکتر زنگ زد و گوشی را به من داد. خانم دکتر می‌گفت: «ما پایان‌نامه را به شرط آن می‌دهیم که مقاله یا کتابی از آن دربیاورید. خیلی‌ها بودند که پایان‌نامه‌های ما را کتاب کرده‌اند و مزایایش را گرفته‌اند.» خانم دکتر می‌گفت: «من هم در دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات و یادگار امام شهر ری درس می‌دهم.» موقع بیرون رفتنم، دو خانم وارد دفتر شدند؛ همان آقای که مرا از لب خیابان تا دفتر راهنمای کرده بود همراهشان بود. دو خانم مشتری که گویی کمی می‌ترسیدند و کمی به سختی آب دهانشان را قورت می‌دادند؛ مورد توجه آقای راهنما قرار گرفتند. آن آقا به آنها گفت: «استرس نداشته باشید، آرام باشید.»

بازار اینجا رکود ندارد

هنوز چند ثانیه از به سمت آسانسور آمدنم نگذشته بود که پسر دیگری آمد و مرا برای پایان‌نامه به موسسه‌شان دعوت کرد. با او یکی دو طبقه به پایین رفتیم. در ورودی موسسه؛ یک در آهنی قدیمی سفید رنگ بود و در کنار در آهنی؛ اسم موسسه و شماره مجوز موسسه روی تابلوای نوشته شده بود. خانمی که آنجا مسئول بود از من خواست تا فرمی را پر کنم. پر کردن فرم چند دقیقه‌ای طول کشید. مسئول آنجا پس از مطالعه ی فرم من، گفت: «هزینه ثبت موضوع و پروپوزال 300 هزار تومان است و نهایتاً موضوع و پروپوزال را تا سه روز برایتان ارسال می‌کنم. یک میلیون و چهارصد تا یک میلیون و هفتصد هزار تومان قیمت کل کار می‌شود و یک ماه ونیم تا دو ماه وقت می‌خواهد. افرادی که برای ما این کارها را انجام می‌دهند یا دانشجوی دکتری یا فارغ‌التحصیل ارشد هستند.» وقتی گفتم بعضی مؤسسات برای این کارها از استاد دانشگاه استفاده می‌کنند گفت: «استاد دانشگاه نمی‌آید برای شما این کارها را انجام دهد.»

هنوز از در اتاق بیرون نیامده بودم که چند متر جلوتر مجددا یک آقا مرا برای پایان‌نامه به داخل دفترشان دعوت کرد. قبول نکردم و او با اصرار آمد که شماره‌ام را بگیرد تا بعدا به من زنگ بزند. با اصرار مرد پذیرفتم و به دفتر کار آنها رفتم. در دفتر خانمی با لباس‌های تیره نشسته بود. نسیم باد از پنجره وارد اتاق می‌شد و به موهایش که بیرون ریخته شده بود می‌زد. خانم با اشاره‌ی دست‌هایش مرا دعوت به نشستن کرد. او می گفت: «ما کار را با ضمانت ISI تحویل می‌دهیم. خانم از من پرسید در کدام دانشگاه تحصیل می‌کنی؟ گفتم دانشگاه دولتی تهران. با تعجب پرسید: «دانشگاه تهران؟» انگار که تعجب کرده بود یک دانشجوی دانشگاه تهران برای پایان‌نامه پیش آنها آمده باشد. برای رد گم کردن گفتم چون سر کار می‌روم وقتی برای پایان‌نامه ندارم.»

انتهای پیام/

نوشتن دیدگاه

توجه!

نظراتی را که حاوی توهین یا افترا است، منتشر نمی شود.
نظرات شما پس بررسی توسط مدیریت سایت نمایش داده میشود


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید