انتصابات در دولت جدید هر چند کُند اما طبق روال همه دولتها صورت میگیرد، انتخاب مدیران و فراخوان دعوت از نخبگان برای تصدی مسئولیت‌ها و  تعیین خط قرمز برای آنها نشان داد رئیسی در این کار با کسی تعارف ندارد.

به گزارش دانشجوسلام؛ منتقدان امروز و ساکتان دیروز، با کلید واژه «انتصاب دامادها» سعی دارند تا با انحراف افکار عمومی روند انتصابات را زیر سوال ببرند و در این میان ماهی خود را صید کنند! به ناگاه فضای مجازی پر شده از کلمه داماد و شاه داماد و ماه داماد و ... این صحبتها مرا یاد خاطرات دوران کودکیم واصطلاح "خاله وچه" پدربزرگم می اندازد.

«دوران کودکی به محض اینکه امتحانات پایان سال تمام می شد بار سفر می بستیم و راهی ییلاق می شدیم و سه ماه تابستان مهمان خانه پدربزرگ و مادربزرگ بودیم.

اما به ماه نمی کشید آنقدر مهمان برای خانه شان می امد که ما می شدیم میزبان اصلی!خدا هردویشان را رحمت کند روزهای دراز تابستان ما برایشان دوچشم و گوش می شدیم و مو به مو خاطراتشان را می شنیدیم، از هر دری برایمان می گفتند از پدر و مادر و برادر خواهرهایشان ، از چکمه داران رضاخانی که مردان و پسران جوان را برای بیگاری می بردند تا فوت بسیاری از عزیزانشان بر اثر بیماریهای واگیردار، خلاصه اینکه ما هم همراه با صحبتهایشان بغض می کردیم و به ندرت آن وسط برای خاطرات خوششان می خندیدیم ، آمار تمام فامیل و خواهر و خاله و عمه هایشان را داشتیم.

خلاصه، با این همه تابستان ها شاهد بودیم به طورت مرتب سه در اتاق قطاری خانه، پر می شد از مهمان! سفره رنگینی هم شاید بعضا نداشتند اما روی بازشان باعث می شد مرتب مهمان داشته باشند.

ما هم که خودمان مثلا برای استراحت پس از 9ماه تحصیل به ییلاق پناه می بردیم از این همه پذیرایی کردن خسته میشدیم و نیمچه غری هم میزدیم.پدربزرگم مهمانها را به ما و ما را به آنها معرفی میکرد، این دختر نوه پسری من است کلاس فلان، آن یکی ... بعد نوبت معرفی مهمانها میشد، در معرفی  همه آنها یک کلید واژه به کار می برد این آقاو خانم "خاله وچه"(بچه خاله) من هستند.

تقریبا در طول تابستان مهمانهایش یک عنوان ثابت داشتند "خاله وچه"بالاخره مغزم سوت کشید از این همه سردرگمی چون آمار تک تک خاله و عمه های آنها را داشتم، هر طور که حساب میکردیم این آمار بچه با تعداد خاله مطابقت نداشت!با حالت نیمه اعتراضی پرسیدم پدرجان من، این همه بچه با یکی دوتا خاله چجور امکان دارد؟!

حالت تعجب پیرمرد و پیرزن هنوز در ذهنم مجسم است ؛ لبهایش را گزید و با تعجب به من گفت: باباجان خب اینها «خاله وچه های» من هستند دیگه! اون حاجی .. که فلان روز مهمانمان بود ،مادربزرگش با مادربزرگ من خواهر بودند ، خانمی که  در اتاق وسطی بود و دوبچه همراهش بود دخترِ دخترخاله ام است از شوهر دومش  و ..

اینگونه بود که من تازه دوزاریم جا افتاد که همان کسانی که ما امروز اصلا به عنوان فامیل دور هم نمیشناسیم از نظر پدربزرگ و مادر بزرگ همان"خاله وچایی" بودند که از گوشت و پوست خودشان میدانستن شان!

خدابیامرز پیرمرد چقد غصه خورد از این نوع نگاه من به فامیل و صله رحم ،میگفت اینجور که معلوم است تا یکی دونسل دیگر ما را هم جزو پدربزرگ ..  به حساب نمی آورند و فاتحه هم نمیخوانند!»

این را تعریف کردم چون حال این روزهای جامعه شبیه همین «خاله وچای» پدربزرگم شده استمنتقدان امروز و ساکتان دیروز یک واژه داماد را احصاء کرده اند و به رسم زنده نگه داشتن سنت قدیم،  هر مرد کت و شلوار پوشی از همسر دختر گرفته ،همسر خواهر تا همسر دختر خاله و عروس خاله و .. فلان مسئول که حتی اگر محاسنش را در همین ادارات سفید کرده در این زمره می آورند و در قالب انتصابات دامادها معرفی میکنند.

حال آنکه اگر انتصابی در هر جایی بخواهد صورت گیرد خواه داماد باشدیا همسایه داماد! وقتی فرد تخصص و تعهد نداشته باشد خلاف است و مطمعنا باید درپیشگاه خدا جوابگو باشند و این  قانون مختص داماد و یا فامیل نمیشود. 

اما چیزی که عیان است« داماد» اسم رمزی است از سوی اتاق فکرها، برای زیر سوال بردن اقدامات دولت نوپایی که در عمل و سخن نشان داد هدفش رضایت خدا و خدمت به مردم است.

می خواهند مردم را با ماشین داماد به مجلس عروسی ببرند که جز مغلطه و حواس پرتی عایدی دیگری ندارد،چون خودشان بهتر از هرکس دیگر میدانند که صد داماد هم بیاید و برود به اندازه یک انگشت کوچک «حسین فریدون »و«کامیبز مهدی زاده» نمی شوند.

ولی با این حال و با توجه به آیه شریفه که فرمود «لَّا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ»  رفتار غلط دیگران دلیل بر توجیه رفتار و گناه ما نمی شود ،مسئولین دولت سیزدهم باید عملکرد "دولت عبرت" را جلوی رویشان داشته باشند و  بدانند چه دیگران برایشان کلید واژه درست کنند و یا نکنند باید برای کارها ،اقدامات و انتصابات خود را در پیشگاه حق پاسخگو بدانند و آنچه که درست است عمل کنند

.---------------------------

به قلم لیلا هاشمی------------------------

انتهای پیام/

نوشتن دیدگاه

توجه!

نظراتی را که حاوی توهین یا افترا است، منتشر نمی شود.
نظرات شما پس بررسی توسط مدیریت سایت نمایش داده میشود


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید