ر عاشورا، حلقه اتصال شريعت به توحيد برداشته شد و دین دكّان نفاق شد؛ چون وقتی اين حلقه اتصال برداشته شود، شريعت به يك پوسته تبدیل می شود، پوستهای که میتوان آن را در خدمت جريان نفاق قرار داد.
به گزارش دانشجو سلام، احسان تقربیان فعال دانشجویی استان گلستان در یادداشتی به تحلیل واقعه عاشورا و نقش خواص در تحریف دین اشاره نموده است وی در این یادداشت نوشته است:
تولد باورها، یا به عبارت علمی ترش، تولد ایدئولوژی، زمانی کار ساز هست که منجر به نظام سازی بشود. نبی مکرم اسلام(ص) به عنوان بزرگترین ایدئولوگ تاریخ بشریت، اقدام به پمپاژ باور های توحیدی ذیل آن ایدئولوژی قرآنی متصل به حکمت کردند، اما انگار آن باورهای هنجاری در سطح آرمان ماندند و در اکثر افراد جامعه آن زمان، درونی نشدند و تا زمانی که باورهایی ذیل یک ایدئولوژی واحد در افراد جامعه ای درونی نشوند، نظام سازی انجام نشده است و تا زمانی هم که نظام سازی انجام نشود، تمدن اسلامی شکل نخواهد گرفت و نتیجه اش شهادت و یا خانه نشینی اوصیای الهی خواهد بود و همانطور که دیدیم بعد از رحلت نبی مکرم اسلام، واقعه سقیفه و صلح امام حسن و جریان عاشورا و خانه نشینی ائمه در دوران سلاطین عباسی رخ داد و تا به امروز ما هنوز به اتوپیای تمدن اسلامی-ایرانی نرسیده ایم.
حال چه کسی مقصر اصلی این شکاف بین باورهای هنجاری(آنچه که باید باشد) در سطح آرمان و باورهای ایجابی(آنچه که هست) در سطح فرهنگ جامعه هستند؟
بیشتر خسارات در طول تاریخ همیشه از ناحیه کسانی بود که به ظاهر خودی اند و بطور فیزیکی در نظام اسلامی زندگی می کنند ولی از لحاظ فکری خارج از نظام هستند و بسیار خطرناکند. چرا؟ چون تشخیص آنها برای برخی خواص و بالاخص عوام بسیار دشوار است.
در جستجوی ریشهی ارتجاع جامعه و ماجراهای بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و ضعف تدریجی جامعه ی اسلامی، بار مسؤولیت این گناه نابخشودنی را می توان بردوش آن دسته از نخبگان طرفدار حق و فرزندان انقلاب گذاشت که در پی کسب امتیازات دنیوی برآمده اند و در لغزشگاه دنیاطلبی، شهوت پرستی، مقام خواهی و مظاهر زندگی دنیا و مادیات لغزیده و ساده لوحان ناآگاه را نیز به دنبال خود کشانده اند.
منشأ انحراف جامعه، همیشه انحراف و سقوط گروه اندک اما تأثیرگذاری است که خواص نامیده میشوند. در معرفی چهرهی خواص که همان برگزیدگان و نقش آفرینان هستند و به تعبیر امام المسلمین(مدظله العالی) کسانی که از روی فکر و فهمیدگی و آگاهی تصمیمگیری میکنند، یک راهی را میشناسند و دنبال آن راه حرکت میکنند. وقتی عملی انجام میدهند، موضعگیری میکنند، راهی را انتخاب میکنند، از روی فکر و تحلیل است، میفهمند و تصمیم میگیرند و عمل میکنند. لکن عوام کسانی هستند که قدرت تحلیل ندارند و دنباله رو محسوب می شوند.
با برداشت از سورهی مبارکهی حمد، در تبیین صراط مستقیم و مصداقی که برای مغضوب و ضالّین آمده، ویژگی خواص و عوام را می شود اینطور بیان کرد: کسانی که نعمت داده شدهاند دو گونهاند: یک عده کسانی که وقتی نعمت الهی را دریافت کردند، نمیگذارند که خدای متعال بر آنها غضب کند، و نمیگذارند گمراه بشوند.
اینها همانهایی هستند که می گویند خدایا ما را به راه اینها هدایت کن. «غیر المغضوب علیهم»، با تعبیر علمی و ادبیش، برای «الذّین انعمت علیهم» صفت است. صفت «الذّین» این است که «غیر المغضوب علیهم و لاالضالین»؛ آن کسانی که مورد نعمت قرار گرفتند اما دیگر مورد غضب قرار نگرفتند، «ولاالضالین»، گمراه هم نشوند. یک دسته هم کسانی هستند که خدا به آنها نعمت داد، اما نعمت خدا را تبدیل کردند و خراب نمودند، لذا مورد غضب قرار گرفتند، یا دنبال آنها راه افتادند، لذا گمراه شدند. البته در روایات ما آمده که «المغضوب علیهم» مراد یهودند، که این، بیان مصداق است، چون یهود تا زمان حضرت عیسی، با حضرت موسی و جانشینانش، عالما و عامدا مبارزه کردند و هرکس دیگری هم که این شرایط را داشته باشد مصداق این آیه واقع می شود.
ویژگی اثرپذیری عوام از خواص، بار مسؤولیت خواص را سنگینتر میکند. این که در منابع اسلامی آمده که: اذا فسد العالِم فسد العالَم»، آنگاه که عالِم فاسد شود، جهان فاسد میشود، معطوف به همین ویژگی است. بزرگترین گناه انسانهای ممتاز و برجسته، اگر انحرافی از آنها سر بزند این است که انحراف آنها موجب انحراف بسیاری از مردم میشود. وقتی ببینیم سدها شکست، وقتی ببینیم کارها بر خلاف آنچه که زبانها میگوید، جریان دارد، و برخلاف آنچه که از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل میشود، رفتار میگردد، آنها هم آن طرف حرکت میکنند.
سرنوشت عوام بستگی به شرایطی دارد که در آن زندگی میکنند و چون سرنوشت چیزی نیست که بتوان نسبت به آن بی تفاوت بود باید مواظب بود جزو عوام نباشیم. معیار تمایز خواص از عوام، بصیرت است. آنچه سبب میشود انسان در این تقسیم بندی جزو خواص قرار بگیرد، روشن بینی، روشن دلی و بصیرت است. اگر این نبود جزو عوام خواهد بود. در بررسی زمینههای انحراف جامعهی اسلامی، که سبب شد حادثهی کربلا برای نجات اسلام پدید آید، به عملکرد خواص میرسیم. به حوادث بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم که نگاه میکنیم، از ماجرای سقیفه تا صف بندی سپاه کوفه در برابر امام حسین علیهالسلام ، میبینیم این قشر خواص، در عمل به وظایف خود، که بیان حقایق در مواقع لازم بود، به خوبی عمل نکردند.
اینکه می گویند یک حرکت(چه کوچک و چه بزرگ) می تواند مسیر تاریخ را عوض کند حرف گزافه ای نیست. اگر در صدر اسلام، عوام جامعه قدرت تحلیل کسب می کردند و دنباله رو خواص بی بصیرت قرار نمی گرفتند و رأس هرم جامعه اسلامی امام معصوم قرار می گرفت، این همه مصیبت و خسارتی که داریم می بینیم بر دنیای اسلام وارد نمی آمد. پس بهتر آن است بگوییم نه تنها عملکرد مسلمین بی بصیرت و جامعه عوام زمان رسول الله(ص)، سند شهادت 13معصوم را امضا کرد، بلکه دنیای اسلام را تا ظهور ذخیره و حجت الهی، گرفتار انحراف و دو دستگی نمود.
بی شك شهادت امیر المومنین (ع)، صلح امام حسن (ع) و ماجرای غم بار عاشورا از نتایج و پیامدهای آن سركشی و حق ستیزی بود که باعث و بانی آن هم خواص جامعه و عوام دنباله رو آنها بودند.
نتیجه اینکه باید گفت عدم توجه به دستورات رهبر جامعه اسلامی، نفهمیدن و نداشتن بصیرت، نداشتن قدرت تحلیل و زمان شناس نبودن و از همه مهمتر به موقع عمل نکردن خواص در بزنگاه های حساس موجبات ایجاد دو دستگی و ضعف تدریجی یک گروه را در پی خواهد داشت. اهمیت این موضوع در ابعاد وسیع خلافت و جانشینی رسول خدا دو چندان خواهد شد و عدم پذیرش ولایت ولی خدا(چه امام معصوم و چه نایب خاص و عام او) باعث خواهد شد جامعه اسلامی و مکتب اسلام به انحراف کشیده شود. دین، جریان «توحید، ولایت و شریعت» است.تحريفی كه در صدر اسلام و خاصه آن حادثه عظمایی که در جریان واقعه عاشورا اتفاق افتاد اين بود كه حلقه اتصال «توحید» و «شریعت» که «ولایت» بود حذف شد. به اين ترتیب در عاشورا، حلقه اتصال شريعت به توحيد برداشته شد و شريعت به دست اولياء طاغوت مصادره شد و دین دكّان نفاق شد؛ چون وقتی اين حلقه اتصال برداشته شود، شريعت به يك پوسته تبدیل می شود، پوستهای که میتوان آن را در خدمت جريان نفاق قرار داد.
احسان تقربیان
کارشناسی ارشد فقه و مبانی حقوق اسلامی
توجه!