به گزارش دانشجوسلام؛ رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیر خود با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی فرمودند:« با وجود غنا و تراز بالای افراد حاضر در این شورا، اما هویت جمعی شورایعالی به تناسب اعضای آن، بروز لازم را ندارد و لازم است. تأثیرگذاری شورا در مسائل فرهنگی کشور تقویت شود، البته اعضاء شورا اشتغالات دیگری نیز دارند اما انتظار این است که برای امور مربوط به شورا وقت مناسب و کافی گذاشته شود. مهمترین نقش و وظیفه این شورا، هدایت فرهنگی کشور و جامعه است.
شورایعالی انقلاب فرهنگی میتواند با هدایت صحیح هزاران تشکل مردمی که در کارهای فرهنگی متنوع و گستردهای فعالیت دارند، زمینهساز شکلگیری حرکت عمومی در مقولههای مهمی همچون گسترش فرهنگ قناعت و عدم اسراف شود.»
چهل و اندی سال است که از عمر انقلاب می گذرد؛ انقلابی که اتفاقا به نام فرهنگ شناخته می شود و این واژه از ارکان کلیدی، اساسی و زیرساختی آن به شمار می رود. از این رو از همان سال های نخست پیروزی انقلاب شورایی با نام «عالی انقلاب فرهنگی» به ریاست رئیس جمهور تشکیل می شود و قرار می گذارند که اعضای آن از نخبگان رشته های مختلف باشند تا با درایت، هوشمندی و تجربه ای که در امور مختلف به خصوص حوزه فرهنگ دارند، مشکلات مختلف این حوزه را سر و سامان دهند و دستگاه های مختلف فرهنگی را راهبری کنند.
اما هر چه از روزها و سال های اولیه انقلاب فاصله گرفتیم، مسائل و مشکلات سیاسی و بعد اقتصادی اولویت نخست دولت های مختلف این نظام شد و حوزه فرهنگ که می بایستی شاه نشین اولویت ها باشد، عملا در صف آخر اولویت ها قرار گرفت و به زینت المجالس این شوراها تبدیل شد.
از نگاهی دیگر در طی این سال ها تا دلتان بخواهد دستگاه های مختلف دولتی به نام فرهنگ بودجه های سنگینی در اختیار گرفته اند و صرفا کام خود را شیرین کرده اند و خروجی آنها آنچنان که باید در کف جامعه ملموس نبوده است و فرض این ادعا را می شود با این مثال بیشتر تشریح کرد که اگر در حال حاضر از اکثر مردم درباره تاثیرات قابل ملموس و پیشرفت های حوزه هایی مانند پزشکی و موشکی دفاعی کشور سوال کنیم، به احتمال فراوان، اکثر همان مردم پاسخ های مثبت، روشن و شفافی به این موضوع بدهند اما آیا کارنامه فرهنگی نظام در طی این چهار دهه همین قدر برای مردم شفاف و قابل لمس بوده است؟!
اینکه دستگاه های مختلف فرهنگی در طی این سال ها کارهای مختلفی در این حوزه انجام داده اند که قابل کتمان نیست؛ اما این سوال بزرگ همیشه جلوی روی آنها قرار دارد که چرا نتیجه و خروجی این همه سازمان، نهاد و دستگاه های بی شمار فرهنگی در جامعه قابل مشهود نیست؟ آیا در تشخیص اولویت ها دچار مشکل بوده اند؟ آیا افراد ناکارآمد و غیر متخصصی در این سازمان ها عنان کار را برعهده داشتند؟ آیا موازی کاری های مختلف این نهادهای فرهنگی، باعث شده تا نتیجه کار آنها ملموس نباشد؟ و بسیاری از سوالات دیگری که درنهایت رهبری را به این نتیجه رسانده که برای تحول در حوزه فرهنگ، نیاز به بازسازی انقلابی در ساختارهای مختلف فرهنگی به شدت احساس می شود.
توجه!